محمدرضا مهدویپور/ «جشنوارههای هنری فجر» در زمینههای مختلف «هنرهای تجسمی» و «موسیقی» و «تئاتر» و ...در شرایطی به روزهای برگزاری خود نزدیک میشود که «وزارت ارشاد دولت سیزدهم» همچنان در حال حرکت خزنده خود بوده و در طول این مدت تنها موفق به تعیین تکلیف در جایگاه «معاونت هنری وزارت ارشاد» شده است.
پس اگر چه انتصاب مدیر دغدغهمند و متعهدی همچون «محمود سالاری» به ذاته میتواند نویددهنده روزهای خوب برای آینده عرصههای مختلف هنر در کشور و بالاخص ایجاد تغییر در «رویکرد ولنگارانه معاونت هنری» قلمداد شود؛ اما گویی دست این مدیر در انتصاب مدیران میانی بسته بوده و عملا تعیین تکلیف زیرمجموعه ایشان به جایی دیگر محول گردیده است. «جایی در میان ابرها» که آنچنان دچار فقر در جذب و شناخت منابع انسانی همسو با آرمانهای دولت سیزدهم است که عملا نتوانسته پس از گذشت بیش از ۱۵۰ روز از استقرار رسمی دولت، به تعیین تکلیف مدیران میانی در «معاونت هنری» مبادرت ورزد و...
عدم تعیین تکلیف مدیران میانی و ادامه حضور مدیران برجای مانده از قبل اگر چه وضعیت «معاونت هنری وزارت ارشاد» و اداره کلهای وابسته به آن را با نوعی آشفتگی رفتاری مواجه ساخته است؛ بیثباتی ویژهای که «دفتر موسیقی» را در برزخ مدیریتی قرار داده است و «بنیاد رودکی» را در گام نهایی انتخاب «مدیرعامل جدید» متوقف ساخته و «اداره کل هنرهای تجسمی» را بیتحرکتر از گذشته نموده و ...
البته شاید وضعیت «اداره کل امور هنرهای نمایشی» از سایر زیر مجموعههای «معاونت هنری وزارت ارشاد» بهتر باشد. زیرا برای مدیر کل این مجموعه، چرخش تکراری مدیران در «ساختار معیوب وزارت ارشاد» امری عادی بوده و از این جهت ایشان به عنوان مدیری با سابقه خداحافظیهای دراماتیک و جابجاییهای متعدد در سمتهای مختلف وزارتخانه؛ به خوبی توانسته خود را به رنگ «آرمانهای گفتاری دولت سیزدهم» درآورده و در این دوران متلاطم «هنرهای نمایشی» را با ثبات رفتاری ویژهای مواجه سازد.
اکنون «اداره کل امور هنرهای نمایشی» در آستانه برگزاری «چهلمین جشنواره تئاتر فجر» قرار دارد و در این میان چرخش مدیریت جناب «مدیر کل» به سمت آرمانهای مطرح در دولت سیزدهم و همچنین همسونگری «حسین مسافرآستانه» در مقام دبیری این رویداد مهم تاثیرگذار بر تئاتر کشور با چنین آرمانهایی به نحوی ویژه مشهود میباشد. موضوعی که سبب شد تا «جشنواره چهلم» از مسیر وِلشدگی فاصله گرفته و تا به آنچنان منضبط گردد که بنابر ادعای متولیان برگزاری آن «هر آنچه تا کنون در جشنواره اتفاق افتاده همان چیزی است که توسط شورای سیاستگذاری به تصویب رسیده است».
تمرکز و توجه ویژه «چهلمین جشنواره تئاتر فجر» بر راهبرد ترسیم شده توسط «شورای سیاستگذاری» اتفاق مبارکی است که میتوان آن را محصول تغییر رویکرد ولنگارانه در مدیرت اجرایی کشور قلمداد نمود. تغییر رویکردی که «اداره کل امور هنرهای نمایشی» آن را دریافته و سعی در مطابقت خود با آن داشته است. تطابق رفتاری ویژهای که سبب شد تا جناب «مدیر کل» در مراسم رونمایی از پوستر و نشان «چهلمین جشنواره تئاتر فجر» به صراحت بیان دارند که: «برخلاف دورههای گذشته که شاید نظرات اعضای شورا در عمل اجرایی نمیشد اما در دوره چهلم، شورا سیاستهای کلی جشنواره را تدوین کرد و دوستان دبیرخانه، همان مصوبات را به کار بسته و اجرایی کردند»!
البته قضاوت در باب کم و کیف «چهلمین جشنواره تئاتر فجر» بسیار زود است و باید منتظر اجراهای صورت گرفته در طی جشنواره و فهرست برگزیدگان مطرح در اختتامیه ماند. اما با این همه لازم است تا به مرور چند نکته در زمینه وضعیت تئاتر کشور پرداخت:
۱/ «تئاتر» یکی از مهمترین ابزارهای رسانهای بشر محسوب میشود و شاید این اهمیت از آنچنان قابلیتی برخوردار باشد که بتوان «تئاتر» را در جایگاه نخست از فهرست «هنر-رسانه» معرفی نمود. زیرا در تئاتر، انسانها، انسان واقعیاند، حرف، حرفی است که از دهن خود او در میآید، چهره او در مقابل بیننده قرار دارد، تاثیرات قهری بین دو آدم که با هم حرف میزنند در تئاتر هست و در فیلم نیست.
۲/ «هنر» یک خصوصیت بشری است، یک خصوصیت انسانیست. نمیتوان یک جامعه را تکامل داد اما هنر او را ندیده گرفت، مثل جسمی که بخشی از اعضای او رشد کند و برخی نه. هنر جزو اصلی مجموعه وجود بشریست. وقتی که در یک جامعه بشر بخواهد از لحاظ مادی، معنوی، فکری و ذهنی کمال پیدا کند، باید هنر در او رشد پیدا کند و در این میان وضعیت «تئاتر» میتواند شاخصه مهم و قابل اندازهگیری برای فهم میزان رُشد و یا نزول مرتبه فرهنگی یک جامعه قلمداد شود.
۳/ «تئاتر» شالوده فیلمسازی و سریالسازی را تشکیل داده و هنری ریشهای محسوب میشود که پیونددهنده پنج هنر اصلی با یکدیگر و تبدیل آن به ابزاری رسانهای است. پس هرگونه تحولی در این عرصه مهم میتواند در مدت زمانی مخصوص به خود، در تولیدات سینمایی و یا در عرصه سریالسازی بازتاب یافته و منعکس گردد.
۴/ توجه به «ماهیت رسانهای تئاتر» اگرچه همواره در حداقل مرتبه آن صورت پذیرفته؛ اما پرواضح است که این «هنر مادر» و بسترساز، از کارکرد رسانهای ویژهای بالاخص در ترتیب دادن به تعالی فرهنگی و اجتماعی در جامعه برخوردار بوده است. پس باید توجه داشت که «تئاتر» نه تنها بنمایه فیلمسازی و سریالسازی را شکل میدهد؛ بلکه در ذات خود، رسانه پرقدرتی است که میتواند پیامهای ملی، قومی و ارزشهای یک جامعه را بر روی صحنه به نمایش درآورده و به صورت «آینه فرهنگی» در جامعه عمل نماید. البته قدرشناسان این هنر کماند، در حالی که هنر تئاتر از لحاظ تاثیر در شنونده و بیننده خصوصیاتی دارد که فیلم آن را ندارد، یا دست کم در اغلب موارد ندارد. یک فیلم باید خیلی قوی و بازی در آن فوقالعاده و فیلمبرداری و کار تکنیکی و نورپردازی در آن استثنایی باشد تا صحنه بازی آدمها را زنده و ملموس و واقعی جلوه بدهد.
۵/ بسیاری بر این باورند که «تئاتر» در ایران از ابتدا بد متولد شد و این تولد ناقص سبب شد تا در محیط هنری جامعه ایران «تئاتر» بیش از هر چیز یا به عنوان «ابزار سرگرمی» و «اینترتیمنت» معرفی گردد و از کارکردی لغو و بیهوده برخوردار شود و البته در مواردی معدود نیز به عنوان وسیلهای برای ابراز وجود جماعت شبه روشنفکر و با ژستهای «انتلکتوئل» درآمده و با صورتی اعتراضی اما بیجهت و بدون سمت و سو همراه گردد و ...
۶/ پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ سبب شد تا بسیاری از هنرمندان دغدغهمند کشور به دنبال اصلاح وضعیت نابه سامان این ابزار مهم رسانهای برآمده و با تمرکز بر «تئاتر متعهد» سعی نماید تا از این ابزار مهم رسانهای در جهت اصلی آن استفاده نمایند. به عبارت دیگر پیروز انقلاب اسلامی موجب شد تا تئاتر بر پایه باورهای دینی و تعمیم ملکههای موجه و متعالی در سبک زندگی اسلامی ایران بازتولد یافته و بنای «جشنواره تئاتر فجر» در جهت قوام بخشیدن بر چنین امری گذاشته شود. امسال چهل سال است که از آن بناگذاری اولیه میگذرد و ظاهرا میبایست «جشنواره تئاتر فجر» به دوران بلوغ خود رسیده باشد. اما صد افسوس که چنین اتفاقی همچنان به وقوع نپیوسته و همچنان این ظهور و بروز با خلل و کمبودی چشمگیر بر روی صحنه مواجه است.
۷/ «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» پُر است از زیباییهای ناگفته و حقایق تصویر نشده. پس قطعا اگر همه انواع هنر در جامعه بکار گرفته شود، باز هم زیباییهای ناگفته و حقایق تصویر نشده و ترسیم نشده برای مردم، در جامعه، فراوان است. زیرا که هنرمند، یک انسان است، یک انسان محدود است و هزاران هنرمند، هزاران انسان محدودند، در حالی که حوادث و واقعیات و زیباییها و ظرافتهای موجود در زندگی بشر نامحدود است. همه آنها را نمیتوانند ترسیم کنند. با این همه بیرغبتی «تئاتر کشور» در انعکاس این زیباییها و به نوعی بایکوت این حقایق در عموم «نمایشنامهها» آفتی فراگیر و موضوعی قابل تامل است.
۸/ چهل سال است که از شکلگیری «جشنواره تئاتر فجر» میگذرد و همچنان «بحران هویت» یکی از بحرانهای معضلاتی است که تئاتر کشور با با آن دست و پنجه نرم مینماید. در این میان اگرچه تغییرات شدید و ملموس روحی و روانی «بحران هویت تئاتر» هر از چند گاهی در در طی دهههای گذشته رسانهای میگردید؛ اما در این میان شدت گرفتن این بحران در پس تغییرات ناگهانی و ناشی از «ابتذال فرهنگی» بالاخص در ۸ سال گذشته آنچنان فضای این عرصه را به تصرف خود درآورده که نه تنها موجب نگرانی اجتماعی در جامعه اسلامی گردید بلکه منجر به بروز تضادهای روحی و اجتماعی خاصی در فضای آکادمیک این عرصه هنری گردید و رشد اجتماعی جوانان خلاق و با استعداد تئاتری را بر مدار پیگیری آرمانهای اسلام و ایرانی خود با خلل مواجه ساخته است.
۹/ «تئاتر» یعنی بازیگری جلوی چشم بیننده درصحنه. برخلاف سینما، برخلاف فیلم که فقط روی پرده شما یکچیزی را میبینید، اینجا در تئاتر، انسانْ، انسانها را حس میکند، حرفشان را از زبان خودشان میشنود و این در حالی است که در طی پروسهای ویژه که در سالهای اخیر شدت یافت؛ صحنه تئاتر کشور به نحوی ملموس در تصرف «ابتذال» درآمده و طیف گستردهای از آثار عرضه شده، نه تنها کارایی خود را به عنوان رسانهای قدرتمند در جهت تعمیق باورهای سبک زندگی اسلامی و ایرانی از دست داده؛ بلکه ماهیت هنری آن نیز فروکاست پیدا نموده و آنچنان از دست رفته که متاسفانه امروزه «سن تئاتر» به صورتی گسترده پُر شده است از «فحاشی» و «شهوت» و «برهنگی» و «تنکامگی» و «رقص» و ...
۱۰/ فقر «نمایشنامه» آفتی جدی برای «تئاتر» است. آفتی که موجب شده تا «صحنه تئاتر کشور» همچنان در تسخیر تولیدات کپی شده از متون «لیبرالهای غربی» و یا «سوسیالیستهای شرقی» باشد. تولیداتی که در بهتر صورت ممکن سعی مینمایند تا با نوعی «خلاقیت» به تلفیق این دو نگاه در «متن» و «اجرا» مبادرت ورزیده و اثری سراسر تناقض را به خورد مخاطبان خود دهند. تناقضاتی که بعضا وجاهت «نمایشنامههای ایرانی» و یا حتی «نمایشنامههای آیینی و سنتی» را متاثر از خود ساخته و حتی از مصادیق بسیاری در تئاترهای با نام و نشان «انقلاب و دفاع مقدس» برخوردار است.
۱۱/ البته در طی چهل سال گذشته میتوان به مجموعه تولیدات متمایز از فضای موجود نیز اشاره نمود که به صورتی دغدغهمندانه تنظیم گردیده و به دنبال ترسیم زیباییهای ناگفته و حقایق تصویر نشده «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» بودند. اما واقعیت آن است که طیف گستردهای از این تولیدات از نظر «فُرم اجرا» آنچنان ضعیف و الکن بوده که عملا فاقد ظرفیتهای لازم برای الگوسازی هستند. این در حالی است که روی تکنیک باید خیلی خیلی دقت شود. یادمان باشد که بهترین حرفها را اگر شما با تکنیک ضعیف زدید و ناهنرمندانه ارائه کردید، ضایع میشود و از بین میرود. گاهی حرف خوب فقط یکبار فرصت گفته شدن و شنیده شدن دارد، اگر همان یکبار بد گفته شد دیگر هرگز فرصتی برای خوب گفتن آن پیدا نمیشود.
۱۲/ تکنیک قوی در کار هنری خیلی مهم است. موضوعی که به شدت در میان تولیدات «آیینی و سنتی» و بالاخص با نام و نشان «انقلاب و دفاع مقدس» مغفول واقع میگردد. پُرواضح است که بهترین مضامین را دست شاعری که شعر بد میگوید بسپرید، او مضمون را ضایع خواهد کرد. پس تکنیک قوی شرط اول است، شرط تاثیر است، اصلا شرط مفید بودن است. این در حالی است که متاسفانه گاهی در نمایشهای با ظاهر موجه حرفی زده میشود که آن حرف هم حرف بدی نیست، آدم میفهمد که حرف خوبیست، ولی آنقدر بدادا میشود که انزجاری که انسان از شیوه ادا پیدا میکند، به اصل پیام هم سرایت میکند و از آن مطلب هم آدم بیزار میشود.
۱۳/ نگاه متولیان تئاتر کشور به «غرب» و تاکید ویژه ایشان بر الگوگیری از «سبک اجرای غربی» و ترویج این سبک در میان اهالی تئاتر، میراث برجای مانده از دوران قبل از انقلاب است که در طی دهههای اخیر نیز از گسترش چشمگیری برخوردار بوده است. البته ادعای «دبیر چهلمین جشنواره تئاتر فجر» و تاکید ویژه ایشان بر این مهم که «برخلاف دورههای گذشته که نگاه جشنواره اغلب به کشورهای غربی و اروپایی بود، در این دوره، توجه به کشورهای منطقه را مدنظر قرار دادیم. چراکه ارتباطات فرهنگی و ایجاد همدلی و دوستی بین کشورهای منطقه هدف اصلی این رویداد است» میتواند گامی مهم در جهت اصلاح این مسیر قلمداد شود.
ادامه دارد ...
نظرات